دکتر منوچهر مزینی وی از برجسته ترین صاحب نظران در زمینه مباحث شهرسازی و معماری به ویژه با نگاه برنامهریزی شهری است و مطالعات بسیاری را در باب این مفاهیم به انجام رسانده است. تدریس در دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی)، دانشگاه تهران، دانشگاه بوستن، دانشگاه ملک عبدالعزیز جده، دانشگاه آزاد اسلامی قسمتی از فعالیتهای ایشان در حوزه دانشگاه است.
تاریخ و محل تولد: 14 شهریور 1313- ساری
تاریخ و محل وفات: 19بهمن 1381- تهران
تحصیلات عالی:
کتب ترجمهشده
مقالات ترجمه شده
او آغاز گر اندیشه علمی در باب معماری و شهرسازی بود به همین دلیل نقطه عطفی در تاریخ ادبیات معماری و شهرسازی ایران است. همچنین او را پدر علم شهرسازی نوین ایران لقب گرفته است. اوتلاش بسیار داشت که اندیشه علمی را به ایران و ایرانیان منتقل کند. مزینی با درک هدف خود در رشد و آگاهیهای علمی معماری و شهرسازی در ایران از طرق مختلف کوشید تا این هدف را محقق نماید.
شهر و شهرساز از نگاه دکتر مزینی
“متن زیر برگرفته از مصاحبه رادیویی دکتر مزینی در برنامه گفتگو میباشد در این برنامه ایشان نظراتشان پیرامون تعریف و مفهوم شهر و شهرسازی، و تعریف شهر سالم و بیمار را بیان نموده اند.”
چنانچه به نظر میرسد و این امر سابقه هم دارد، واژه ها در همه موارد گویای تمام کیفیاتی که یک حرفه، یک تخصص یا موضوع خاص دارد، نیستند، از جمله شهرسازی. وقتی که ما صحبت از شهرسازی میکنیم، به نظر میرسد که متخصص شهرساز عملاً مثل یک ماشین ساز شهر را متر به متر یا اندک اندک میسازد البته اینطور نیست، متخصصهای دیگری هم هستند که این امر ساختن را به این معنای خاص اجرا میکنند. کار عمده شهرسازی، تهیه طرح و برنامه برای شهری است که باید ساخته شود یا شهری که در حال زندگی است و نیاز به ترمیم و توسعه دارد. شهر مذکور، توسط طرحها و برنامههایی که شهرساز تهیه میکند، هدایت میشود. اما این برنامه ها و طرحها، بر چه اساسی باید تدوین شوند، این برمیگردد به دوجنبه خاصی که این حرفه دارد. چنانکه عرض کردم، در انگلیسی به شهرسازی The art and science of city planning میگویند، یعنی هنر و علم شهرسازی. تا آنجاییکه ما از علم شهرسازی صحبت میکنیم، جنبه های عملکردی شهرسازی مطرح است. چون شهر یک ملزوماتی دارد، چون به این شهر باید زندگی بدهیم و این شهر باید بتواند بهدرستی عمل کند، مثل چه چیز؟ مثل اینکه شهر باید آب داشته باشد، برق داشته باشد، باید خیابان داشته باشد، باید تلفن داشته باشد، باید کلیه تأسیسات شهری را واجد باشد تا آدمیان بتوانند به راحتی و آسایش در این شهر زندگی کنند. این جنبه علمی شهرسازی است.
اما جنبه هنری شهرسازی مسأله زیبایی است؛ یعنی شهری که آدمها در آن زندگی میکنند باید زیبا باشد؛ باید pleasing باشد یعنی روح را تلطیف کند، باید مظاهری داشته باشد که به زندگی معنا و غنا بدهد، و اینها همه چیزهایی است که باید مدنظر طراح یا برنامه ریز شهری قرار گیرد.
بههمین جهت شهرسازی هم مثل حرفه های دیگر حاصل همکاری تخصص های مختلف است. مثلاً قسمت عملکردی شهرسازی نیاز به تحلیلگر اقتصادی دارد، نیاز به تحلیلگر اجتماعی دارد، به جمعیت شناسی– به ویژه دموگرافی- دارد، جغرافیدان مطالب بسیار ارزندهای را در اختیار شهرساز قرار میدهد و پژوهش های متخصص جغرافیا نقش عمده ای را در شهرسازی بازی میکنند. همینطور مهندس راه و ساختمان یا عمران و حتی کسانی که در امور حقوقی صاحبنظر هستند(مثل وکلای دادگستری). اینها جنبه قانونی اقداماتی را که در شهر باید صورت گیرد را بررسی میکنند و چون شهرسازی برای انسان هاست، باید بگویم که شهرسازی در شمار علوم انسانی است یا بهعبارت انگلیسی human sciences است نه exact science یا علوم دقیقه؛ گو اینکه رابطه بعضی جنبه های شهرسازی مثل جنبه مهندسی آن، با علوم دقیقه مستقیم تر است. بعضی از قسمت هایش بیشتر با علوم انسانی ارتباط دارند، مثل مسائل اقتصادی، حقوقی، و اجتماعی آن. اینها مجموعاً جنبه های عملکردی شهرسازی را به وجود می آورند، اما جنبه های هنری شهرسازی پیوندی نزدیک در مرحله ی اول با معماری دارند. کار معمار همچنان که میدانیم ساختن است. در معماری هم مسائل هنری نقش عمده بازی میکنند و از آن گذشته هنر محض. هنر محض منظورم چیست؟! مثلاً تندیسگری، چون اگر ما حجمها و فضاهای شهر را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که همانگونه که یک تندیسگر نقشش ترکیب این حجمها و فضاهاست، شهرساز هم با رعایت جنبههای عملکردی شهرسازی، نقشش، تنظیم حجم هایی است که در شهر وجود دارد.
منظور از حجم هایی که در شهر وجود دارد، ساختمانها، خیابانها، ارتفاع ساختمانها، مواد و مصالحی که در ساختمانها بهکار میرود، رنگهایی که در شهر به کار میرود، و نسجی است که نمای ساختمانها دارند. فرض کنید که بخشی از شهر که فی المثل اختصاص به امور تجاری دارد، واجد نماهایی است که این نماها بیشتر، یا یکسره، از شیشه است. شهرساز باید این نکته را رعایت و درک کند که تأثیر فیالمثل نمای شیشه ای بر شهروند، از نظر زیبایی چه خواهد بود. مثلاً یکی از معیارهایی که از آن صحبت میکنند، ترنسپرنسی بهمعنای شفافیت است. این نمای شفاف در شهر و در تأثیر بصری که روی ناظر شهر یا ساکن شهر میگذارد، چیست؟ البته همینجا نیز جنبه های عملکردی مطرح هستند. آیا این بازتاب نور و گرما در نماهای عملکردی، هوای شهر را افزایش نمیدهد؟ آیا راحتی شهروندان را تأمین میکند؟ اجازه بفرمائید که یک تعریف کلاسیک درباره شهرسازی عرض کنم و آن چیزی که در مدرسه خواندیم و از آن صحبت میکنیم: شهرسازی بهصورت خلاصه عبارت است از کوششی برای اینکه رفاه و آسایش شهروندان در شهر تأمین شود.
بله حتماً شهر تعریف خاصی دارد. اگر ما به روزگاران گذشته توجه کنیم و انسانهای اولیه را در نظر بیاوریم، طبیعی است که الان قولی که تمام مردمشناسان بر آن هستند، انسانها در شهرها زندگی نمیکردند. در روزگار نخستین، انسانها در جنگلها پراکنده بودند و در غارها زیست میکردند. شرایط اقتصادی و اجتماعی باعث شد که مردم از زندگی جمعی منتفع گردند و متوجه شوند که زندگیکردن در محیطی که بتوانند از همیاری یکدیگر استفاده کنند، میتواند مددی در کار همه آنها باشد. بنابراین به این ترتیب دهکده های اولیه به وجود آمدند.
مردم و فی المثل همان انسانهای اولیه متوجه شدند که اگر شکار را بهصورت دستهجمعی انجام دهند، تفوقشان بر حیوانی که مورد شکار قرار میگیرد، بیشتر خواهد بود. این مهم و مسائل دیگر که همه با آنها آشنا هستیم، یک زندگی روستایی ساده را به وجود آورد. در روزگاران اولیه، محصولاتی که به وجود میآمد، فقط نیاز افراد خاصی را برآورده میکرد. کمکم چون تبحر در کشاورزی بیشتر شد، عدهای فقط به کار کشاورزی پرداختند و عدهای دیگر به فعالیتهایی پرداختند که در مرحله اول کشاورزی نبود، بلکه آن چیزی بود که امروز شاید بتوان نامش را فعالیت صنعتی گذاشت. بیل، کلنگ و لوازم کشاورزی تولید میکردند و بنابراین اقتصاد دهکده ها که فقط بر فعالیت کشاورزی استوار بود مفر دیگری پیدا کرد. اقتصاد صنعتی و به تدریج فعالیتهای اقتصادی دیگر مثل دادوستد هم به آن اضافه شد، و روابط اقتصادی که بر شهرها حاکمند، به وجود آمد. دهکدههای اولیه ضمن اینکه گسترش کالبدی پیدا میکردند و جمعیتشان زیادتر میشد، باید زیربنای اقتصادی تازهای هم پیدا میکردند. این زیربنای اقتصادی، “تقسیم کار” بود. نه تنها پرداختن به امور تولید کشاورزی، بلکه پرداختن به امور دیگری مثل صنایع، لازمه کارکردن انسانهای اولیه شد. اینها هسته های اولیه شهرها را به وجود آورد. کمکم انسانها رشد بیشتری کردند، از نظر ذهنی توسعه پیدا کردند، و بیشتر و بیشتر متوجه این مهم شدند که شهر یک مرکز تجمعی است که میتواند همگان را منتفع کند، چون انسان به تنهایی از پس نیازهایی که دارد برنمیآید یا اگر برآید این نیازها، نیازهای اولیه خواهد بود. بهعنوان مثال، همه ما امروز به نانوا، به خیاط، به نجار، به بنا، به معلم دانشگاه، و به مهندس احتیاج داریم، و همه اینها به نوعی از خدماتی که در شهر عرضه میشود، برخوردار میشوند و بهنوعی به جامعه ای که در آن هستند، خدمت میکنند. شهر محل تبلور این فعالیتهاست و این تعریفیست که بر شهر مترتب است.
طبیعی است که جنبه های فرهنگی شهر نیز همانطور که ذکر کردم، بهتدریج رشد بیشتری نمود. بی مناسبت نیست اشاره کنم که انسانهای اولیه هم به کارهای هنری میپرداختند. نقاشیهایی که در غارها مثل غار آلتامیرا موجود است، نشان میدهد که بشر اولیه نیز برای اینکه احساس خودش را تبیین کرده و به بیان بیاورد، به نقاشی میپرداخته است. البته این نقاشیها گاهی هم جنبهی جادویی و طلسم دارند، یعنی نقاش روزگاران نخستین، یک صحنه شکار را نشان میدهد و در این صحنه، انسان را توفیقیافته بر حیوانی که مورد شکار قرار گرفته، نشان میداده است. پس به ایجاز در این مورد میتوان گفت که شهر جایی است که فعالیتهای تجاری، اقتصادی، اجتماعی، مسکونی و مانند آنها در آن اتفاق میافتد.
در کتاب “خرد جاوید یادنامه استاد دکتر منوچهز مزینی” نیز که به تالیف خانم دکتر مهناز محمودی زرندی می باشد علاوه بر گذری مختصر بر زندگی شخصی و اجتماعی استاد، نمونههایی از پروژههای عملی نیز به همراه تفکر و اندیشههای این انسان بزرگ که تاکنون در هیچ کتاب یا مجلهای عنوان نشده، آورده شده تا در کنار مقالاتشان، مخاطبان را بیشتر از قبل به اندیشهی استاد نزدیک و نزدیکتر نماییم.