دو فرایند مینیاتورسازی و مجازی سازی موجب پیش رانی همگرایی میان فناوری های زیستی، نانویی، اطلاعات و نیز علوم شناختی گردیده و با برانگیختن نوآوری و شتاب یافتن پژوهش و توسعه در بسیاری از گستره ها، موجب پیشرفت های انقلابی و پرشتاب در پزشکی شده اند. این همگرایی در فناوری ها، ما را در خلق نقاط تماس میان مغزها و کامپیوترها، در رشد نانوفناوری ملکولی، ساخت سلول های تنفسی، پلاکت های مکانیکی، فاگوسیت های نانوروبوتی، نانوبوت های که می توانند وارد هسته یک سلول شده و مواد ژنتیکی را برداشت کرده و آن را با نسخه ای که فاقد جفت بازهای ناقص هستند و در آزمایشگاه ساخته شده اند را جایگزین نمایند، توانمند خواهند ساخت. از ابتدای قرن 21 تلاشهای اندیشمندان و محققان برای متحد ساختن علوم مختلف شروع شد. این جهتگیری درنهایت منجر به اتحاد «فناوری نانو» ، «فناوری بیو» ، «فناوری اطلاعات» و «علوم شناختی» خواهد شد. همگرایی علوم و فناوریها علاوهبر تولید محصولات جدید به پیشرفت و توسعه هرکدام از این حوزهها نیز کمک خواهد کرد. برای مثال همگرایی بایو و نانو علاوهبر تولید محصولات و خدمات نوین، منجر به توسعه بیشتر دو حوزه نانو و بایو نیز خواهد شد. محققان فناوری بر این باورند که تحولی که علوم و فناوریهای همگرا ایجاد خواهد کرد بهمراتب بزرگتر از تحولی است که «ماشین بخار و انقلاب صنعتی» در زندگی بشر ایجاد نمود. البته این همگرایی طیفی از اثرات مثبت و منفی را به همراه خواهد داشت. همگرایی علوم از نظر فناورانه بسیار جذاب بوده و تحولاتی در زندگی بشر ایجاد خواهد کرد که هماکنون صحبت کردن در مورد آنها بهمانند داستانهای علمی تخیلی میماند. ولی این تحولات آثار اجتماعی و فرهنگی به همراه خواهند داشت که هنوز برای ما ناشناخته است. در این کتاب به نقش معماری در کاهش جرم پرداخته می شود.
5 سال قبل
در باب کاربرد هنر در طبیعت، اولین کسی که این مفهوم را در قالب یک نظریه صرفاً هنری بیان کرد، «ساموئل تیلور کولریج» بود. بعدها «جی. جی هردر» در کتابی با عنوان «در باب دانایی و احساس روح انسان» از گیاهان به عنوان قیاسی برای بهبود و توسعه فُرم¬های هنری روئیده در زمان و مکان خاص خود استفاده کرد. «کولریج» با هجمه بری بر فلسفه «مکانیکی ذره ای» اشاره می¬کند: «فُرم تنها زمانی خصوصیت مکانیکی می یابد که ما ماده ای را بر اساس یک فُرم از پیش تعیین شده تحت فشار قرار دهیم مثل زمانی که یک توده گل را برای بدست آوردن شکلی در میان دستان خود بفشاریم. در حالی که یک «فُرم اُرگانیک» حاوی خصوصیتی ذاتی است. به همان ترتیبی که از درون خود رشد می یابد، فُرم می پذیرد؛ تمامیت توسعه و پیشرفت آن یک ویژگی کلی و واحد داشته و غایت فُرم بیرونی منبعث از همین خصوصیت ذاتی می باشد». آنچه که لینیوس انجام داده است، در مورد مساله مورد بحث حاضر مصداقی ندارد، هرچند که شاید بهتر است گفته شود که علاقه وافر او به طبقه بندی گیاهان به موازات مشغله فکری باستانشناسی در آن زمان جلوه گر شد. اما نقطه نظرات بوفون در ارتباط با موضوع مورد بحث ما ارتباط بیشتری دارد، زیرا او هم با نقطه نظرهای گونه شناسانه لاتغیر لینیوس مخالف بود و هم با دکترین طبقه بندی او که بر اساس خصوصیاتی که به دلخواه برای گیاهان فرض کرده بود. او بر عکس لینیوس معتقد بود که این نحوه خلاصه سازی این واقعیت را که تمامی گونه ها از یک تیره اصلی مشتق شده اند را مخدوش خواهد نمود. تا آنجاییکه به بهره مندی نظریه پردازان معماری از سیستم بیولوژیکی بوفون مربوط می شود، دو نکته حائز اهمیت است و توجه وجود دارد:
1. یکی اینکه، در دریافت ایده «تکامل تدریجی» که او، آن را اساساً روندی انحطاطی دانست و نه روندی رو به بهبود؛ زیرا اعتقادات مذهبی اش مانع از آن بود که روند تکامل تدریجی برای همه موجودات مگر حیوانات پست را بپذیرد؛ و
2. از طرف دیگر او اولین دانشمندی بود که توانست قسمت های «رشد یابنده» و بخصوص «حیوانی» حیوانات را به طور صحیح تشخیص دهد زیرا یک حیوان نمی تواند همانند یک اُرگانیسم گیاهی تنها قادر به جابجایی از یک نقطه به نقطه دیگر باشد.
همه فوق¬الذکر اشاره به مفهومی در معماری به نام «زیست- تقلید» دارد که هدف از پروژه «زیست- تقلید» (تقلید زیستی) در معماری، نوآوری در معماری است. هدف از بررسی حوزههای مشترک در معماری و زیست¬شناسی نیز، صرفاً ترسیم مرزها یا ایجاد تمایزهای بیشتر، یا حتی اعلام معماری بهعنوان یک ارگانیسم (سازواره) زنده نیست؛ بلکه روشن نمودن چیزی¬ست که بهطور جاری در قلمروهای همپوشاننده رخ میدهد. جمعآوری دانش و آگاهی مثالهای فردی نسبت به بررسی روش ترجمه و تفسیر دانش بدست آمده از طبیعت به راهحلهای فنی اهمیت کمتری دارد. هدف، بهکارگیری «زیست- تقلید» (تقلید زیستی) بهعنوان ابزاری در طراحی معماری است. قلمروهای معماری که این در آن کاربرپذیر (قابل اجرا) و ضروری است، متنوع هستند. نوآوری به حل مشکلات جاری در معماری و محیطزیست کمک خواهد کرد، و قلمروهای جدید معماری و طراحی مثل طراحی فضا کشف خواهند شد. مقایسه استراتژیک با الگوهای زیستی به شناسایی حوزههای مربوط به نوآوری کمک خواهد کرد. در هر حال؛ آنچه انسان می سازد، جلوه ای از آرمانها و خواسته های اوست. بنابر این تحوّلات معماری نمایشی از زندگی و اندیشه انسان است. در واقع معماری به مثابه آیینه ای از حیات انسان تجلّی می یابد. در عین حال به دلیل نقشی که انسان در ایجاد و تکامل آن دارد، معماری با علوم و فنون مختلف نسبت پیدا می¬کند. نگرش به معماری به عنوان موجودی زنده از تعابیر مهمّی است که از دیرباز مطرح بوده با این حال چنین مفهومی از دهه اول قرن نوزدهم با متداول شدن اصطلاح زیست شناسی به معنای «نظم حیات» توسط «لامارک» مورد توجه بیشتری قرار گرفت. در این رابطه، «گیدئون» معتقد است: «معماری یک زمان ممکن است، تحت تاثیر انواع و اقسام شرایط به وجود آمده باشد، امّا همین که بوجود آمد، موجودی است، زنده که صفات مخصوص خود را داراست و از حیات دیرپایی برخوردارست. ارزش این موجود با اصطلاحات جامعه شناسی و اقتصادی که مبداء آن را توضیح می دهد، نمی تواند بیان گردد؛ و تاثیر آن ممکن است، حتّی پس از آنکه محیط اصلی آن تغییر کرد، یا از بین رفت؛ ادامه یابد. معماری می تواند به ماورأی زمان تولدش برسد». لذا بطور کلّی، تنها واقعیّت مهم زیست شناسانه ای که در ارتباط با معمار ی مدرن قابل قیاس می نماید، مقوله ارتباط «فُرم و عملکرد» است. در واقع می¬توان اینطور بیان نمود که به لحاظ قیاسهای عملکردی، رابطه فُرم و عملکرد به مثابه ضرورتی برای «زیبا» بودن تلقی می شود و به لحاظ قیاسهای زیست شناسانه، رابطه بین فُرم و عملکرد به معنی داشتن «حیات» است. در این کتاب به معماری حیوانات در 5 تقسیم بندی اشاره شده و در نهایت نتایج و جمعبندی ارائه می¬گردد. اساس این تقسیم بندی رده های زیست شناختی بوده که تنها در یک کتاب آغازیان در تجمیع با دوزیستان و ماهی ها قرار گرفته است. عناوین مختلف کتب عبارتند از: کتاب اول. آغازیان، دوزیستان و ماهی ها؛ کتاب دوم. بندپایان و مورچه؛ کتاب سوم. حشرات، پروانه و زنبور؛ کتاب چهارم. پستانداران و کتاب پنجم. پرندگان. در پایان استدعا دارد تا خوانندگان گرامی نقطه نظرات ارزشمند خود را از طریق کانال @futurearch در اختیار نویسنده قرار دهند. در این کتاب در فصل اول به اختصار به معماری بیونیک اشاره میشود. فصل دوم به معماری گیاهان می پردازد.
5 سال قبل
در باب کاربرد هنر در طبیعت، اولین کسی که این مفهوم را در قالب یک نظریه صرفاً هنری بیان کرد، «ساموئل تیلور کولریج» بود. بعدها «جی. جی هردر» در کتابی با عنوان «در باب دانایی و احساس روح انسان» از گیاهان به عنوان قیاسی برای بهبود و توسعه فُرم¬های هنری روئیده در زمان و مکان خاص خود استفاده کرد. «کولریج» با هجمه بری بر فلسفه «مکانیکی ذره ای» اشاره می¬کند: «فُرم تنها زمانی خصوصیت مکانیکی می یابد که ما ماده ای را بر اساس یک فُرم از پیش تعیین شده تحت فشار قرار دهیم مثل زمانی که یک توده گل را برای بدست آوردن شکلی در میان دستان خود بفشاریم. در حالی که یک «فُرم اُرگانیک» حاوی خصوصیتی ذاتی است. به همان ترتیبی که از درون خود رشد می یابد، فُرم می پذیرد؛ تمامیت توسعه و پیشرفت آن یک ویژگی کلی و واحد داشته و غایت فُرم بیرونی منبعث از همین خصوصیت ذاتی می باشد». آنچه که لینیوس انجام داده است، در مورد مساله مورد بحث حاضر مصداقی ندارد، هرچند که شاید بهتر است گفته شود که علاقه وافر او به طبقه بندی گیاهان به موازات مشغله فکری باستانشناسی در آن زمان جلوه گر شد. اما نقطه نظرات بوفون در ارتباط با موضوع مورد بحث ما ارتباط بیشتری دارد، زیرا او هم با نقطه نظرهای گونه شناسانه لاتغیر لینیوس مخالف بود و هم با دکترین طبقه بندی او که بر اساس خصوصیاتی که به دلخواه برای گیاهان فرض کرده بود. او بر عکس لینیوس معتقد بود که این نحوه خلاصه سازی این واقعیت را که تمامی گونه ها از یک تیره اصلی مشتق شده اند را مخدوش خواهد نمود. تا آنجاییکه به بهره مندی نظریه پردازان معماری از سیستم بیولوژیکی بوفون مربوط می شود، دو نکته حائز اهمیت است و توجه وجود دارد:
1. یکی اینکه، در دریافت ایده «تکامل تدریجی» که او، آن را اساساً روندی انحطاطی دانست و نه روندی رو به بهبود؛ زیرا اعتقادات مذهبی اش مانع از آن بود که روند تکامل تدریجی برای همه موجودات مگر حیوانات پست را بپذیرد؛ و
2. از طرف دیگر او اولین دانشمندی بود که توانست قسمت های «رشد یابنده» و بخصوص «حیوانی» حیوانات را به طور صحیح تشخیص دهد زیرا یک حیوان نمی تواند همانند یک اُرگانیسم گیاهی تنها قادر به جابجایی از یک نقطه به نقطه دیگر باشد.
همه فوق¬الذکر اشاره به مفهومی در معماری به نام «زیست- تقلید» دارد که هدف از پروژه «زیست- تقلید» (تقلید زیستی) در معماری، نوآوری در معماری است. هدف از بررسی حوزههای مشترک در معماری و زیست¬شناسی نیز، صرفاً ترسیم مرزها یا ایجاد تمایزهای بیشتر، یا حتی اعلام معماری بهعنوان یک ارگانیسم (سازواره) زنده نیست؛ بلکه روشن نمودن چیزی¬ست که بهطور جاری در قلمروهای همپوشاننده رخ میدهد. جمعآوری دانش و آگاهی مثالهای فردی نسبت به بررسی روش ترجمه و تفسیر دانش بدست آمده از طبیعت به راهحلهای فنی اهمیت کمتری دارد. هدف، بهکارگیری «زیست- تقلید» (تقلید زیستی) بهعنوان ابزاری در طراحی معماری است. قلمروهای معماری که این در آن کاربرپذیر (قابل اجرا) و ضروری است، متنوع هستند. نوآوری به حل مشکلات جاری در معماری و محیطزیست کمک خواهد کرد، و قلمروهای جدید معماری و طراحی مثل طراحی فضا کشف خواهند شد. مقایسه استراتژیک با الگوهای زیستی به شناسایی حوزههای مربوط به نوآوری کمک خواهد کرد. در هر حال؛ آنچه انسان می سازد، جلوه ای از آرمانها و خواسته های اوست. بنابر این تحوّلات معماری نمایشی از زندگی و اندیشه انسان است. در واقع معماری به مثابه آیینه ای از حیات انسان تجلّی می یابد. در عین حال به دلیل نقشی که انسان در ایجاد و تکامل آن دارد، معماری با علوم و فنون مختلف نسبت پیدا می¬کند. نگرش به معماری به عنوان موجودی زنده از تعابیر مهمّی است که از دیرباز مطرح بوده با این حال چنین مفهومی از دهه اول قرن نوزدهم با متداول شدن اصطلاح زیست شناسی به معنای «نظم حیات» توسط «لامارک» مورد توجه بیشتری قرار گرفت. در این رابطه، «گیدئون» معتقد است: «معماری یک زمان ممکن است، تحت تاثیر انواع و اقسام شرایط به وجود آمده باشد، امّا همین که بوجود آمد، موجودی است، زنده که صفات مخصوص خود را داراست و از حیات دیرپایی برخوردارست. ارزش این موجود با اصطلاحات جامعه شناسی و اقتصادی که مبداء آن را توضیح می دهد، نمی تواند بیان گردد؛ و تاثیر آن ممکن است، حتّی پس از آنکه محیط اصلی آن تغییر کرد، یا از بین رفت؛ ادامه یابد. معماری می تواند به ماورأی زمان تولدش برسد». لذا بطور کلّی، تنها واقعیّت مهم زیست شناسانه ای که در ارتباط با معمار ی مدرن قابل قیاس می نماید، مقوله ارتباط «فُرم و عملکرد» است. در واقع می¬توان اینطور بیان نمود که به لحاظ قیاسهای عملکردی، رابطه فُرم و عملکرد به مثابه ضرورتی برای «زیبا» بودن تلقی می شود و به لحاظ قیاسهای زیست شناسانه، رابطه بین فُرم و عملکرد به معنی داشتن «حیات» است. در این کتاب به معماری حیوانات در 5 تقسیم بندی اشاره شده و در نهایت نتایج و جمعبندی ارائه می¬گردد. اساس این تقسیم بندی رده های زیست شناختی بوده که تنها در یک کتاب آغازیان در تجمیع با دوزیستان و ماهی ها قرار گرفته است. عناوین مختلف کتب عبارتند از: کتاب اول. آغازیان، دوزیستان و ماهی ها؛ کتاب دوم. بندپایان و مورچه؛ کتاب سوم. حشرات، پروانه و زنبور؛ کتاب چهارم. پستانداران و کتاب پنجم. پرندگان. در پایان استدعا دارد تا خوانندگان گرامی نقطه نظرات ارزشمند خود را از طریق کانال @futurearch در اختیار نویسنده قرار دهند. در این کتاب در فصل اول به اختصار به معماری بیومیمتیکس اشاره میشود. در فصل دوم به معماری پروانه و زنبور و مصادیق آنها در معماری اشاره می شود.
5 سال قبل
«گیدئون» معتقد است: «معماری یک زمان ممکن است، تحت تاثیر انواع و اقسام شرایط به وجود آمده باشد، امّا همین که بوجود آمد، موجودی است، زنده که صفات مخصوص خود را داراست و از حیات دیرپایی برخوردارست. ارزش این موجود با اصطلاحات جامعه شناسی و اقتصادی که مبداء آن را توضیح می دهد، نمی تواند بیان گردد؛ و تاثیر آن ممکن است، حتّی پس از آنکه محیط اصلی آن تغییر کرد، یا از بین رفت؛ ادامه یابد. معماری می تواند به ماورأی زمان تولدش برسد». لذا بطور کلّی، تنها واقعیّت مهم زیست شناسانه ای که در ارتباط با معمار ی مدرن قابل قیاس می نماید، مقوله ارتباط «فُرم و عملکرد» است. در واقع می توان اینطور بیان نمود که به لحاظ قیاسهای عملکردی، رابطه فُرم و عملکرد به مثابه ضرورتی برای «زیبا» بودن تلقی می شود و به لحاظ قیاسهای زیست شناسانه، رابطه بین فُرم و عملکرد به معنی داشتن «حیات» است. در این کتاب به معماری حیوانات در 5 تقسیم بندی اشاره شده و در نهایت نتایج و جمعبندی ارائه می گردد. اساس این تقسیم بندی رده های زیست شناختی بوده که تنها در یک کتاب آغازیان در تجمیع با دوزیستان و ماهی ها قرار گرفته است. عناوین مختلف کتب عبارتند از: کتاب اول. آغازیان، دوزیستان و ماهی ها؛ کتاب دوم. بندپایان و مورچه؛ کتاب سوم. حشرات، پروانه و زنبور؛ کتاب چهارم. پستانداران و کتاب پنجم. پرندگان. در پایان استدعا دارد تا خوانندگان گرامی نقطه نظرات ارزشمند خود را از طریق کانال @futurearch در اختیار نویسنده قرار دهند. در این کتاب در فصل اول به اختصار به معماری بیونیک اشاره می شود. در این کتاب به معماری پرندگان و مصادیق الگوبرداری از آنها در معماری پرداخته می شود.
5 سال قبل
هدف از بررسی حوزههای مشترک در معماری و زیست شناسی نیز، صرفاً ترسیم مرزها یا ایجاد تمایزهای بیشتر، یا حتی اعلام معماری بهعنوان یک ارگانیسم (سازواره) زنده نیست؛ بلکه روشن نمودن چیزیست که بهطور جاری در قلمروهای همپوشاننده رخ میدهد. جمعآوری دانش و آگاهی مثالهای فردی نسبت به بررسی روش ترجمه و تفسیر دانش بدست آمده از طبیعت به راهحلهای فنی اهمیت کمتری دارد. هدف، بهکارگیری «زیست- تقلید» (تقلید زیستی) بهعنوان ابزاری در طراحی معماری است. قلمروهای معماری که این در آن کاربرپذیر (قابل اجرا) و ضروری است، متنوع هستند. نوآوری به حل مشکلات جاری در معماری و محیطزیست کمک خواهد کرد، و قلمروهای جدید معماری و طراحی مثل طراحی فضا کشف خواهند شد. مقایسه استراتژیک با الگوهای زیستی به شناسایی حوزههای مربوط به نوآوری کمک خواهد کرد. در هر حال؛ آنچه انسان می سازد، جلوه ای از آرمانها و خواسته های اوست. بنابر این تحوّلات معماری نمایشی از زندگی و اندیشه انسان است. در واقع معماری به مثابه آیینه ای از حیات انسان تجلّی می یابد. در عین حال به دلیل نقشی که انسان در ایجاد و تکامل آن دارد، معماری با علوم و فنون مختلف نسبت پیدا می کند. نگرش به معماری به عنوان موجودی زنده از تعابیر مهمّی است که از دیرباز مطرح بوده با این حال چنین مفهومی از دهه اول قرن نوزدهم با متداول شدن اصطلاح زیست شناسی به معنای «نظم حیات» توسط «لامارک» مورد توجه بیشتری قرار گرفت. در این رابطه، «گیدئون» معتقد است: «معماری یک زمان ممکن است، تحت تاثیر انواع و اقسام شرایط به وجود آمده باشد، امّا همین که بوجود آمد، موجودی است، زنده که صفات مخصوص خود را داراست و از حیات دیرپایی برخوردارست. ارزش این موجود با اصطلاحات جامعه شناسی و اقتصادی که مبداء آن را توضیح می دهد، نمی تواند بیان گردد؛ و تاثیر آن ممکن است، حتّی پس از آنکه محیط اصلی آن تغییر کرد، یا از بین رفت؛ ادامه یابد. معماری می تواند به ماورأی زمان تولدش برسد». لذا بطور کلّی، تنها واقعیّت مهم زیست شناسانه ای که در ارتباط با معمار ی مدرن قابل قیاس می نماید، مقوله ارتباط «فُرم و عملکرد» است. در واقع می توان اینطور بیان نمود که به لحاظ قیاسهای عملکردی، رابطه فُرم و عملکرد به مثابه ضرورتی برای «زیبا» بودن تلقی می شود و به لحاظ قیاسهای زیست شناسانه، رابطه بین فُرم و عملکرد به معنی داشتن «حیات» است. در این کتاب به معماری حیوانات در 5 تقسیم بندی اشاره شده و در نهایت نتایج و جمعبندی ارائه می¬گردد. اساس این تقسیم بندی رده های زیست شناختی بوده که تنها در یک کتاب آغازیان در تجمیع با دوزیستان و ماهی ها قرار گرفته است. عناوین مختلف کتب عبارتند از: کتاب اول. آغازیان، دوزیستان و ماهی ها؛ کتاب دوم. بندپایان و مورچه؛ کتاب سوم. حشرات، پروانه و زنبور؛ کتاب چهارم. پستانداران و کتاب پنجم. پرندگان.
5 سال قبل
تنها واقعیّت مهم زیستشناسانه ای که در ارتباط با معماری مدرن قابل قیاس می نماید، مقوله ارتباط «فُرم و عملکرد» است. در واقع می توان اینطور بیان نمود که به لحاظ قیاسهای عملکردی، رابطه فُرم و عملکرد به مثابه ضرورتی برای «زیبا» بودن تلقی میشود و به لحاظ قیاسهای زیست شناسانه، رابطه بین فُرم و عملکرد به معنی داشتن «حیات» است. در این کتاب به معماری حیوانات در 5 تقسیم بندی اشاره شده و در نهایت نتایج و جمعبندی ارائه میگردد. اساس این تقسیمبندی ردههای زیستشناختی بوده که تنها در یک کتاب آغازیان در تجمیع با دوزیستان و ماهیها قرار گرفته است. عناوین مختلف کتب عبارتند از: کتاب اول. آغازیان، دوزیستان و ماهیها؛ کتاب دوم. بندپایان و مورچه؛ کتاب سوم. حشرات، پروانه و زنبور؛ کتاب چهارم. پستانداران و کتاب پنجم. پرندگان.
در این کتاب در فصل اول به اختصار به معماری بیونیک اشاره میشود. در فصل دوم بندپایان و در فصل سوم مورچهها مورد اشاره قرار میگیرد.
5 سال قبل
در این کتاب به معماری حیوانات در 5 تقسیم بندی اشاره شده و در نهایت نتایج و جمعبندی ارائه میگردد. اساس این تقسیمبندی ردههای زیستشناختی بوده که تنها در یک کتاب آغازیان در تجمیع با دوزیستان و ماهیها قرار گرفته است. عناوین مختلف کتب عبارتند از: کتاب اول. آغازیان، دوزیستان و ماهیها؛ کتاب دوم. بندپایان و مورچه؛ کتاب سوم. حشرات، پروانه و زنبور؛ کتاب چهارم. پستانداران و کتاب پنجم. پرندگان.
در این کتاب در فصل اول به اختصار به معماری بیونیک اشاره میشود. فصل دوم به آغازیان پرداخته و در فصل سوم دوزیستان و ماهیها مورد اشاره قرار میگیرد.
5 سال قبل
بحران انرژی و فجایع محیطی در آغاز دهه 70 ذهن امریکاییها را متوجه پایداری منابع طبیعی ساخت. در 1968 جنبش بیسابقهای در صحنه هنری آمریکا اتفاق افتاد، تأثیری که در اروپا نیز تجربه شد. در بیان نقض شدید درک سنتی از هنر و سیستم رایج ارزشهای اجتماعی، هنرمندان آوان گارد جوان از شهر به سمت مناطق بیابانی نوادا که کمابیش دست نخورده باقی مانده بود حرکت کردند. البته رویکرد این اقدام واکنشهای انتقادی متعددی در پی داشت. قابل ذکر است که گریز طلبی لندآرت (که ناظر را به سیر و کشف درونی و برونی جهت تجربه اثر فرا میخواند) علیرغم تمام مخاطرات و تضادها گامی است مقدماتی به سوی بازگشت به یک دیالوگ اجتماعی که افقهای جدیدی را میگشاید و باید در آینده نیز گسترش یابد.
بر این اساس دراین کتاب به ارتباط طبیعت، هنر و خلاقیت در هنر لند آرت پرداخته میشود. فصل اول کتاب نگاهی اختصاری به جنبشهایهنری معاصر و فصل دوم معطوف به هنر محیطی و «لند آرت» خواهد بود.
5 سال قبل